محمدابراهیم باستانی پاریزی
برگی از زندگی استاد محمدابراهیم باستانی پاریزی
محمد ابراهیم باستانی پاریزی در سوم دیماه ۱۳۰۴ه.ش در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان متولد شد. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره میبرد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از کسب دیپلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامۀ تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشتۀ تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت. در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین ایام با همسرش، حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال ۱۳۳۷ خورشیدی که در آزمون دکتری پذیرفته شد، در کرمان ماند. وی یک پسر به نام حمید و یک دختر به نام حمیده دارد. تابستانها را نزد دخترش در تورنتو و زمستانها را نزد پسرش در تهران سپری میکرد. باستانی پاریزی صبح روز سه شنبه پنجم فروردین ۱۳۹۳ پس از یک ماه بیماری کبد در بیمارستان مهر تهران دیده از جهان فروبست و طبق وصیت خود در قطعه ۲۵۰ بهشت زهرا در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
فعالیتها، مدارج و افتخارات علمی
باستانی پاریزی دورۀ دکترای تاریخ را در دانشگاه تهران گذراند و با ارائۀ پایاننامهای دربارۀ “ابن اثیر” دانشنامۀ دکترای خود را دریافت کرد. وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجلۀ داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تماموقت آن دانشگاه بود و رابطۀ تنگاتنگی با این دانشگاه داشته است. باستانی پاریزی در یکصدوششمین جلسه مجمع عمومی فرهنگستان علوم که روز پنجشنبه هشتم اسفند سال ۱۳۹۲ با حضور ۴۲ عضو پیوسته فرهنگستان علوم به ریاست آقای دکتر رضا داوری برگزار شد، به عضویت افتخاری فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. حکم عضویت افتخاری دکتر باستانی پاریزی در فرهنگستان علوم در ملاقاتی که آقای دکتر رضا داوری رییس فرهنگستان علوم به همراه دکتر سید مصطفی محقق داماد رییس بخش علوم اسلامی فرهنگستان و سید محمود دعایی سرپرست مؤسسۀ اطلاعات با آقای دکتر باستانی پاریزی داشتند، به صورت حضوری، خدمت استاد تقدیم شد.
متن حکم دکتر باستانی پاریز به عنوان عضو افتخاری فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران
“بسمه تعالی”
استاد عزیز جناب آقای دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی
“مجمع عمومی فرهنگستان علوم در یکصدوششمین جلسه در تاریخ: ۰۸/۱۲/۱۳۹۲، جنابعالی را که از مفاخر کشور هستید و در طی عمر پربرکت خود آثار گرانبهایی در ادب، تاریخ و فرهنگ پدید آوردهاید، به عضویت افتخاری فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران برگزیده است. از خداوند برایتان دوام عمر توأم با عزت و توفیقِ نوشتن آثار و کتابهای دیگر مسألت دارم.
رضا داوری اردکانی- رییس فرهنگستان علوم
شیوۀ نویسندگی و تاریخ نگاری استاد
بر خلاف عمده کتابهای تاریخی که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشتههای تاریخیِ باستانی پاریزی پر است از داستانها و ضربالمثلها و حکایات و اشعاری که خواندن متن را برای خواننده آسانتر و لذت بخشتر میکند. به علاوه کتابهای باستانی پاریزی معمولاً پاورقیهای بسیار مفصلی دارند که گاهی از خود متن هم مفصلتر است.
شوق نویسندگیِ استاد، در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبلالمتین، آینده و مهر برانگیخته شد. باستانی، اولین نوشتههای خود را در سالهای ترک تحصیل اجباری (۱۳۱۸ و ۱۳۱۹) در قالب روزنامهای به نام باستان و مجلهای به نام ندای پاریز نوشت، که خود در پاریز منتشر میکرد. اولین نوشتۀ او در جراید آن زمان، مقالهای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجلۀ بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن به عنوان نویسنده یا مترجم از زبانهای عربی و فرانسه مقالات بیشماری در روزنامهها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنیها، یغما، راهنمایکتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کرده است. اولین کتاب باستانی پاریزی “پیغمبر دزدان” نام دارد که شرح نامههای طنزگونۀ شیخ محمدحسن زیدآبادی است و برای اولین بار در سال ۱۳۲۴ در کرمان چاپ شدهاست. این کتاب تا کنون به چاپ شانزدهم رسیده است. وی تاکنون بیش از شصت عنوان کتاب تألیف و یا ترجمه کرده است. برخی از کتابهای باستانی پاریزی شامل مجموعۀ برگزیدهای از مقالات وی هستند که به صورت کتاب جمعآوری شدهاند و برخی نیز از ابتدا به عنوان کتاب نوشته شدهاند. از میان نوشتههای او، هفت کتاب با عنوان «سبعۀ ثمانیه» متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه و آسیای هفت سنگ. بعداً کتاب هشتمی با عنوان هشتالهفت به این مجموعۀ هفتتایی اضافه شدهاست.
“علی دهباشی”، مدیر مجله بخارا در مراسم تدفین استاد باستانی پاریزی میگوید: «در اینجا سخن از مردى است که از کرمان برخاسته است؛ و متجاوز از شش دهه عمر شریف خود را صرف فرهنگ و تاریخ ایران و کرمان کرده است. به جرأت میتوان گفت که در تاریخ کرمان مردى همچون دکتر باستانى پاریزى نبوده که این چنین خود را وقف تحقیقات دربارۀ کرمان کرده باشد و به تمامى زوایاى تاریخ، فرهنگ، هنر، فرهنگ مردم و پیشینه تاریخى اثر پرداخته باشد. هزاران صفحه کتابهاى دکتر باستانى پاریزى گواهى است بر این مدعا. اساساً هویت تاریخى و فرهنگى کرمان با نام وى و آثارش گره خورده است. باستانى پاریزى هفده ساله بوده که در کرمان کتاب «پیغمبر دزدان» را به چاپ رسانیده و از آن روز تا کنون قلم را به زمین نگذاشته است. شصت و دو کتاب از وى منتشر شده که هر کدام بارها به تجدید چاپ رسیده است. شیوه تاریخ نگارى دکتر باستانى خاص خود اوست و به همین روش هزاران نفر را که از خواندن تاریخ گریزان بودند به مسایل تاریخى علاقمند کرده است. دکتر باستانى را «صیاد لحظههاى تاریخ» نامیدهاند. لحظههایى که شاید به نظرِ کمتر مورخى رسیده باشد. او علیرغم احترام به مورخین و شیوههاى تاریخ نگارى، راه خود را میرود و در این راه شما با زوایایى از دورانها و حوادث تاریخى آشنا میشوید که نوعى حضور تاریخى را براى شما ایجاد میکند. در شیوۀ تاریخنویسى او، به روحیات، تصادفات تاریخى، مسایل اقلیمى، خصوصیات فردى، سوابق قومى توجه خاصى میشود و مجموعۀ این ویژگیهاست که یک نوع ادبیات تاریخنویسی را به نام دکتر باستانی پاریزی ثبت کرده است».
دهباشی در ادامه گفت: در مقالهای که برای جشن نامۀ دکتر باستانی پاریزی که ما در مجلۀ بخارا در سال ۱۳۸۴ به مناسبت هشتادمین سال تولدش منتشر کردیم، دکتر شفیعی کدکنی چنین نوشته است:
«به استاد باستانى پاریزى، شاعرِ تاریخنگارىِ اعصار و صیّادِ لحظهها به پاس شصت سال خلاقیّت فرهنگى و ادبىِ او …» و به راستی که او صیّادِ لحظهها بود.
آقای دهباشی همچنین در ادامه بخشی از خاطرات دکتر باستانی را خواند و پایانبخش سخنرانی او گفتاری بود از “ایرج افشار” که به مناسبت هشتادمین زادروز باستانی پاریزی در مجلۀ بخارا چاپ شده بود:
«دهباشى تلفن زد و گفت شماره آیندۀ بخارا را براى باستانى پاریزى جمع و جور میکند، پس خواست در تازهها و پارهها غافل نمانم. او و من همسالیم و خوب یکدیگر را میشناسیم. چون هر دو تقریباً همزمان به نوشتن پرداختیم و هر دو سرنوشتمان به یک دکه افتاد به نام گروه تاریخ. چند بار همسفر بودیم. بارها از یکدیگر یاد کردهایم. او در کتب لطائف خود از یاد من دور نمانده است و من هم در حق او نوشتم قلم باستانی مورخ و تازهیاب، چیزى است شبیه چسب «اُهو» زیرا توانایى فوق العاده دارد که صد مطلب را در یک مقاله خواندنى و دلچسب جا بدهد همچون «چل تکه دوزى». همین طرفهاندیشى است که خوانندگانِ کتابهایش، در هر شهر و روستا و ده کوره به تحسین واداشته شدهاند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافتهام که دوستداران کتب او با چه ولعى نوشتههاى او را به هر گوشۀ وطن که بروید میخوانند و در مجلسهاى شبانه نقل میکنند. باستانى در قلمرو نشر متنهاى کهن هم خدمتهاى ارزشمند کرده است که در مطالعات ایرانشناسى مورد توجه ایرانشناسان است: تاریخ شاهى، تذکره صفویه، تاریخ کرمان وزیرى، تاریخ حکام کرمان، تألیف شیخ یحیى و حتى نوشتههاى “پیغمبر دزدان” که باستانى قدر او را دانست. شاد باشد و قلمش روان و همواره پرتوان.»
شخصیت و خلقیات استاد
متن پیام دکتر “منوچهر ستوده” نیز بر سر مزار استاد باستانی پاریزی توسط سردبیر مجله بخارا قرائت شد: «ستارۀ دیگری از آسمان علم و ادب ایران خاموش شد. دوست قدیمی و یاور صمیمی، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، به راستی نادره مردی از نادره مردان روزگار ما بود. دیروز برادرم ایرج افشار مرا ترک گفت و امروز شفیق عزیزم، باستانی پاریزی مرا تنها گذاشت. بیشک جای چنین مردانی تا سالهای سال خالی خواهد ماند. افسوس که به خاطر کهولت سن امکان شرکت در مراسم تشییع و تکریم آن عزیز سفر کرده را ندارم. لذا این چند کلمه را به سردبیر مجله بخارا، آقای علی دهباشی، مینویسم تا در لحظه مناسب برای دوستداران باستانی پاریزی خوانده شود. این بیت را برای ادای احترام در پایان تقدیم میدارم:
از مًلک ادب نادره کران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند»
دکتر “رسول جعفریان” در مراسم خاکسپاری استاد باستانی پاریزی از همکاری خود با ایشان یاد کرد: «هشت سال در گروه تاریخ دانشگاه تهران همکار استاد پاریزی بودم. اگرچه افتخار شاگردی ایشان را نداشتم اما از مصاحبت با او برخوردار بودم. همچنین دیگر دوستان و همکارانم هم مصاحبت با ایشان را نسبت به دیگر تفریحات ترجیح میدادند.» سپس افزود: «استاد یک عالم به تمام معنا بود؛ به گونهای که در این سالها حتی یک بار یک کلام تند، کنایه، غیبت یا حرفی که کسی را تحقیر کند، از او نشنیدم. ایشان هرگز در مناسبات علمی و اجتماعی از حد خودشان تجاوز نکرد. او یکی از اسطورههای دانشگاه تهران در طول تاریخ این دانشگاه است و اسوهای یکتا برای دانشجویان و اساتید به شمار میآید. دکتر باستانی پاریزی هرگز علم تاریخ را به پای سیاست قربانی نکرد و به علم، به همان معنی علمی خود نگاه میکرد».
“هوشنگ مرادی کرمانی” دربارۀ ابراهیم باستانی پاریزی و روزگاری که در کنار او بوده چنین میگوید: «ما تقریبا همیشه با هم بودیم و هر جا او را دعوت میکردند من هم همراهش بودم. ما سمبل کرمان بودیم. البته باستانی پاریزی استاد بزرگی بود و من آدم کوچکی در کنار او بودم. من همیشه گفتهام هیچ نویسنده و هنرمندی وجود ندارد که به اندازۀ باستانی پاریزی با تاریخ زادگاهش گره خورده باشد. حتی شهریار را نمیتوان با تبریز گره زد. چون دیگرانی هم بودهاند که تبریز را شناساندهاند، اما باستانی پاریزی شناسنامۀ فرهنگ و تاریخ کرمان است. نکتۀ بعدی اینکه باستانی پاریزی تاریخ بسیار تلخ، غمبار و سرشار از تنش ایران را شیرین کرد و از دبیرستان و دانشگاه به خانهها برد و مردم تاریخ را خواندند که لذت ببرند به جای این که امتحان بدهند. باستانی پاریزی نگاهی مردمی به تاریخ داشت و مردم را در تاریخ پررنگ کرد. تاریخ، تاریخ حکمرانان و زورگویان است اما او تاریخ را مردمی کرد و از مردم زمانه حرف زد. من متخصص نیستم اما در ایران کمتر کسی است که به مردم در زیر سایۀ تاریخ اهمیت بدهد. باستانی پاریزی به روستاهای کوچک هویت بخشید. باستانی پاریزی کتابی دارد به نام «روستازادگان دانشمند» یا «حماسۀ کویر». او در این کتاب به زنان و مردانی که از روستاهای کوچک و مرحوم برخواستند و کارهای بزرگ علمی کردند، هویت داد. چیزی را که در گذشته، آدمها پنهان میکردند به افتخاری برای آنها بدل کرد. بسیاری علی آباد، حسین آباد و فیض آباد را از آخر اسم خود حذف میکردند. اما بعد از کتاب باستانی پاریزی، هر کس پشت اسمش، اسم روستایی بود به آن افتخار میکرد. تا آن جا که من او را میشناختم شخصیت باستانی پاریزی بسیار جذاب بود. ما همراه با چند نفر به اصفهان رفتیم تا دربارۀ جمال زاده که باستانی پاریزی وصی او بود حرف بزنیم. همه ما درباره او حرف زدیم اما باستانی پاریزی درباره او چنان حرف زد که دانشجویان آن قدر برایش کف زدند که سقف و ستون سالن میلرزید. او نکتهگو بود، مطالعه میکرد، یادداشتبرداری میکرد و حافظهای بسیار قوی داشت. ما کرمانیها دور هم جمع میشدیم و باستانی پاریزی رأس گروه بود و وقتی در میان ما میآمد چشم همه به او بود. داشتههای باستانی پاریزی بیشتر از نداشتههایش بود و مردی بود که برای نشاندادن منطقهای بسیار محروم همت گماشت. باستانی پاریزی مثل بلندگوی بلندی برای کرمان بود که ما متأسفانه او را از دست دادیم. دو بار قرار بود برای باستانی پاریزی در کرمان مراسم بزرگداشتی برگزار شود که متأسفانه هر دو، چند روز پیش از مراسم لغو شد و من از این که نتوانستیم برای او مراسم بزرگداشتی بگیریم، بسیار متأسفم.»
شعر استاد
استاد باستانی پاریزی شعر هم میگفت. وی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است. شعری در این باره دارد که یک بیت آن این است:
“فاش می گویم و از گفته خود دلشادم ساکن ساده دل کوی امیر آبادم”
استاد باستانی پاریزی اولین شعر خود را در کودکی در روستای پاریز و در آرزوی باران سروده است. او منتخبی از شعرهای خود را در سال ۱۳۲۷ در کتابی به نام «یادبود من» به چاپ رسانده است. از جمله این اشعار غزلی است با مطلع: «یاد آن شب که صبا بر سر ما گل میریخت» که این غزل توسط مرحوم بنان در یادبود مرحوم صبا خوانده شده است. این غزل به این شرح است:
بر سر ما ز در و بام و هوا گل میریخت | یاد آن شب که صبا بر سر ما گل میریخت | |
بر رخ چون گلت آرام صبا گل میریخت | سر به دامان منت بود و ز شاخ گل سرخ | |
گل جدا، شاخه جدا، باد جدا گل میریخت | خاطرت هست که آن شب همه شب تا دم صبح | |
خضر گویی به لب آب بقا گل میریخت | نسترن خم شده، لعل لب تو میبوسید | |
میزدم دست بدان زلف دو تا گل میریخت | زلف تو غرقه به گل بود و هر آنگاه که من | |
چون عروس چمنت بر سر و پا گل میریخت | تو به مه خیره چو خوبان بهشتی و صبا | |
راستی تا سحر از شاخه چرا گل میریخت؟ که به پای تو و من از همه جا گل میریخت |
گیتی آن شب اگر از شادی ما شاد نبود شادی عشرت ما باغ گل افشان شده بود |
باستانی پاریزی بیش از ۴۰ عنوان کتب در زمینههای مختلف از جمله کرمانشناسی به چاپ رسانده است. فهرست کتابهای استاد باستانی پاریزی به این شرح است:
الف) نخستین چاپ آثار مربوط به کرمان:
پیغمبر دزدان (چاپ هفدهم ۱۳۸۲) ۱۳۲۴
نشریه فرهنگ کرمان (چاپ کرمان) ۱۳۳۳
راهنمای آثار تاریخی کرمان (چاپ کرمان) ۱۳۳۵
دوره مجله هفتواد (چاپ کرمان) ۱۳۳۷ – ۱۳۳۶
تاریخ کرمان (تصحیح و تحشیه تاریخ وزیری، چاپ چهارم، ۱۳۷۴) ۱۳۴۰
منابع و مآخذ تاریخ کرمان ۱۳۴۰
سلجوقیان و غز در کرمان (چاپ دوم ۱۳۷۳) ۱۳۴۳
فرماندهان کرمان (تصحیح و تحشیه تاریخ شیخ یحیی، چاپ سوم، ۱۳۷۱) ۱۳۴۴
جغرافیای کرمان (تصحیح و تحشیه جغرافی وزیری، چاپ پنجم، ۱۳۸۴) ۱۳۴۶
گنجعلی خان (چاپ سوم ۱۳۶۷) ۱۳۵۳
وادی هفت واد (انجمن آثار ملی، جلد اول) ۱۳۵۵
تاریخ شاهی قراختائیان ۱۳۵۵
تذکره صفویه کرمان ۱۳۶۹
صحیفه الارشاد (پایان صفویه) ۱۳۸۴
ب) مجموعه هفتی (سبعه ثمانیه):
خاتون هفت قلعه (چاپ ششم ۱۳۸۰) ۱۳۴۲
آسیای هفت سنگ (چاپ هفتم ۱۳۸۳) ۱۳۵۰
نای هفت بند (چاپ ششم ۱۳۸۱) ۱۳۵۳
اژدهای هفت سر (چاپ پنجم ۱۳۸۴) ۱۳۵۵
کوچه هفت پیچ (چاپ ششم ۱۳۷۰) ۱۳۵۵
زیر این هفت آسمان (چاپ پنجم ۱۳۶۸) ۱۳۵۸
سنگ هفت قلم (چاپ سوم ۱۳۶۸) ۱۳۵۸
هشت الهفت (چاپ دوم ۱۳۷۰) ۱۳۶۳
ج) سایر کتب:
یادبود من (مجموعه شعر) ۱۳۲۷
ذوالقرنین یا کوروش کبیر (ترجمه، چاپ نهم ۱۳۸۴) ۱۳۳۰
یاد و یادبود (مجموعه شعر، چاپ دوم، ۱۳۶۴) ۱۳۴۱
محیط سیاسی و زندگی مشیرالدوله (چاپ دوم، جیبی ۱۳۴۱) ۱۳۴۱
اصول حکومت آتن، ترجمه از ارسطو ۱۳۴۱ (با مقدمه استاد دکتر غلامحسین صدیقی، چاپ چهارم ۱۳۸۳)
تلاش آزادی (چاپ هفتم ۱۳۸۳، برنده جایزه یونسکو) ۱۳۴۷
یعقوب لیث (چاپ هشتم ۱۳۸۲) ۱۳۴۴ (این کتاب به زبان عربی ترجمه و در قاهره چاپ و منتشر شده است. ۱۹۷۶)
شاه منصور (چاپ ششم ۱۳۷۷) ۱۳۴۸
سیاست و اقتصاد عصر صفوی (چاپ پنجم ۱۳۷۸) ۱۳۴۸
اخبار ایران از ابن اثیر (ترجمه الکامل، چاپ دوم ۱۳۶۴) ۱۳۴۹
از پاریز تا پاریس (چاپ هشتم ۱۳۸۱) ۱۳۵۱
شاهنامه آخرش خوش است (چاپ ششم ۱۳۸۳) ۱۳۵۰
حماسه کویر (چاپ چهارم ۱۳۸۲) ۱۳۵۶
تن آدمی شریف است..,۱۳۵۷
نون جو و دوغ گو (چاپ پنجم ۱۳۸۳) ۱۳۵۷
جامع المقدمات (چاپ دوم ۱۳۶۷، جلد دوم ۱۳۷۳) ۱۳۶۳
فرمانفرمای عالم (چاپ چهارم ۱۳۷۷) ۱۳۶۴
از سیر تا پیاز (چاپ سوم ۱۳۷۹) ۱۳۶۷
مار در بتکده کهنه (چاپ سوم ۱۳۸۰) ۱۳۶۸
کلاه گوشه نوشین روان (چاپ سوم ۱۳۸۰) ۱۳۶۹
حضورستان (چاپ دوم ۱۳۷۰) ۱۳۶۹
هزارستان (چاپ دوم ۱۳۸۲) ۱۳۷۱
ماه و خورشید فلک (چاپ دوم ۱۳۷۶) ۱۳۷۱
سایه های کنگره (چاپ دوم ۱۳۷۶) ۱۳۷۱
بازیگران کاخ سبز (چاپ دوم ۱۳۸۴) ۱۳۷۳
پیر سبزپوشان (چاپ دوم ۱۳۷۹) ۱۳۷۳
آفتابه زرین فرشتگان (چاپ دوم ۱۳۷۷) ۱۳۷۳
نوح هزار طوفان (چاپ دوم ۱۳۸۰) ۱۳۷۵
در شهر نی سواران (چاپ دوم ۱۳۷۸) ۱۳۷۷
شمعی در طوفان (چاپ دوم ۱۳۸۳) ۱۳۷۸
خود مشت مالی ۱۳۷۸
محبوب سیاه و طوطی سبز ۱۳۷۸
درخت جواهر (چاپ دوم ۱۳۸۳) ۱۳۷۹
گذار زن از گدار تاریخ (چاپ دوم ۱۳۸۴) ۱۳۸۱
کاسه کوزه تمدن ۱۳۸۱
پوست پلنگ ۱۳۸۱
حصیرستان (چاپ دوم ۱۳۸۴) ۱۳۸۲
بارگاه خانقاه ۱۳۸۴
هواخوری در باغ با گوهر شب چراغ ۱۳۸۴
گرگ پالان دیده ۱۳۹۰